الهه ی الهام
انجمن ادبی

«بدر  شاکر الصائب»

بدر شاکر الصائب متولد عراق بسال 1926 و متوفی 1964 میلادی

الصائب از دانشگاه تربیت معلم بغداد فارغ التحصیل شد .وی مارکسیستی بود با التزام عمیق به ملی گرائی عربی که فعالیت های سیاسیش او را به تعقیب و تبعید کشانید .او بر اثر اختلال عصبی حاد جوانمرگ شد .

نخستین مجموئه الصائب بعنوان پیشگام جنبش شعر سپید  با نام "گل های پژمرده"(1947) همزمان شد با انتشار مجموعه شعر سپید  نازیک الملائکه.

هر دو شاعر آغازگر انقلابی در شعر معاصر عرب شدند که تا آن موقع از شکل سنتی دو مصراع وبیت تک قافیه پیروی می کردند.گرچه الصائب به عنوان یک شاعر رمانتیک شروع کرد ولی عمدتا تحت نفوذ "الیوت" و "لورکا" آن قالب را در هم ریخت. الصائب در دیباچه مجموعه دومش با نام "اساطیر"(1950) ویژگی های اصلی شعر نو را نشان می دهد مانند :بحر نا متعارف، وزن غیر عادی و همنشینی آزاد ایده ها ،گر چه وی در مقام یک مارکسیست ،به نقش اجتماعی و سیاسی شعر تاکید می ورزد . چنین اعتقادی نگرانی اصلی وی می گردد که در سومین مجمو عه شعر حزن انگیزش به نام "ترانه باران"(1960)به چشم می خورد و آنرا با مسائل شخصی و عامه مردم در هم می آمیزد.

وی همچنین از نماد گرائی و اسطوره شناسی ،بویژه اسطوره مرگ و نو زایش "تموز" بعنوان وسیله ای در لفافه طنز سیاسی بسیار بهره می جوید.

الصائب در شعرهای اواخر حیاتش بیش از پیش درون نگر و مجذوب فنا پذیری گشت .

آثار برگزیده:

1-معبد غرق شده(THE SUNKEN TEMPLE(1962

2-اقبال (1965)IGHBAL

مترجم:زین العابدین چمانی

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:ادبیات جهان,الصائب ,چمانی,الاهه الهام, :: 9:22 :: نويسنده : حسن سلمانی

"آزادی"

از آن دم که چشم گشودم

بر بالای سر خویش قدغن دیده ام،توسری دیده ام

ملت اندر بردگی ،بیچارگی،

وطن اندر قفس،

آزادی بزرگ را بسیار اندک دیده ام .

شادی دل را با خون دل آبیاری کرده اند .

امید را بشکسته ،عشق را برکنده اند.

آزادی را من هیچگاه تمام و کمال ندیده ام.

همچو یک قطره آب آنرا بر ما چشانده اند .

شعله شمع آزادی شدن،                                                                                                                                            حقگو را به حق می رساند.

تقبّل مستعمرگی ،  برای هر کس سنگین است.

تحمل بردگی، برای هرکس دشوار است.

دارائی و هست و نیستم، چه چیزم را بسنده نبود

گر خود با عقل و تدبیر خویش چاره خویشتن می کردم.

خوشبختی و سعادتم همگان را بسنده بود

گر کاشانه و سنگ و دیوارش از آن خودم می بود .

آزادی!

ای مقدس ترین حرف هر کلام

ارزش و بهایت از هر گرانی گرانبهاتر

تو ای نور دیده ام ، صدای قلبم

دیگر هیچگاه تو را از دست نخواهم داد .

اینک بیا نقطه ی پایان گذاریم بر حسرت و ماتم

تا خدایان بر این شادیم مباهات کنند .

هرگز مباد که آزادی قربانی شود ،

من خود ،قربانی آزادی خویشتن خواهم شد.

شاعر:زلیم خان یعقوب

مترجم:زین العابدین چمانی

تاریخ ترجمه:پاییز 1387

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان